چالش ها و فرصت های ایران در صحنه بین الملل

ایران در یکی از حساسترین شرایط خود در چهار دهه گذشته قرار دارد. عبور ایمن از این شرایط، نیازمند همفکری دلسوزان ایران به منظور یافتن راهکارهای سنجیده و واقع بینانه ای است که نه تنها کشور را از وضعیت پیچیده و دشوار فعلی خارج کند، بلکه افق های جدیدی را پیشروی آحاد جامعه بگشاید و ایران را به جایگاه شایسته خود بازگرداند.

به گزارش تحریریه، ایران در یکی از حساسترین شرایط خود در چهار دهه گذشته قرار دارد. عبور ایمن از این شرایط، نیازمند همفکری دلسوزان ایران به منظور یافتن راهکارهای سنجیده و واقع بینانه ای است که نه تنها کشور را از وضعیت پیچیده و دشوار فعلی خارج کند، بلکه افق های جدیدی را پیشروی آحاد جامعه بگشاید و ایران را به جایگاه شایسته خود بازگرداند. در این متن، با هدف درک بهتر شرایط پیشرو، ابتدا به تحلیل رفتار دولت ترامپ و دولت چین در بستر گسترده تر جهانی می پردازیم. سپس نقش سایر بازیگران بین المللی و منطقه ای را تحلیل کرده و در نهایت جایگاه ایران را در این معمای پیچیده مورد بررسی قرار می دهیم.

صحنه ی بین الملل

آمریکا:

به نظر می رسد که به غیر از مباحث حاشیه ای -که بعضا از متن هم مهمتر می شوند- دولت ترامپ ۲+۱ اولویت اصلی دارد:

۱ -کاهش کسری بودجه ی فزاینده دولت بدون افزایش مالیات ها:

• در حال حاضر، کسری بودجه سالانه دولت آمریکا، علیرغم رونق نسبی اقتصاد، از ۶ درصد تولید ناخالص داخلی فراتر رفته است. این کسری بودجه ی ساختاری و انباشت آن به ویژه از سال ۲۰۲۰ به بعد باعث شده است که هزینه های مالی دولت آمریکا در سال ۲۰۲۴ به سطح بی سابقه ۷,۴ درصد تولید ناخالص داخلی برسد—رقمی که حدود ۵۰ درصد بالاتر از میانگین کشورهای OECD است.

• چنین وضعیتی تهدیدی جدی برای هژمونی دلار محسوب می شود و راه اصلی مقابله با آن، ترکیبی از کاهش هزینه های دولت و افزایش مالیات ها خواهد بود. دولت ترامپ به خوبی می داند که در صورت کاهش نیافتن هزینه ها، در نهایت افزایش مالیات ها اجتنابناپذیر خواهد شد. ازاینرو، با اعطای اولویت های بی سابقه به DOGE ،تلاش دارد تا هرچه سریعتر هزینه های دولت را کنترل و محدود کند.

o بااینحال، سیاستهای کاهش هزینه های دولت همواره با مقاومت و مخالفت گروه های متضرر مواجه می شود. ازاینرو، دولت ترامپ به خوبی آگاه است که برای اجرای این اصلاحات، کمتر از دو سال فرصت دارد. درصورتی که این تغییرات پیش از انتخابات میان دوره ای سنا و مجلس نمایندگان انجام نشود، خطر از دست دادن اکثریت در این دو نهاد قانونگذاری افزایش مییابد. در چنین شرایطی، حتی مدیریت امور روزمره دولت نیز مستلزم تعامل و سازش بیشتر با سنا و مجلس نمایندگان خواهد بود.

۲ -مقابله با چین و بازسازی هژمونی آمریکا در سطح بین الملل: ارکان اصلی سیاست مقابله با چین عبارتند از:

• شکستن اتحاد بین چین و روسیه

o گروه حاکم فعلی یکی از بزرگترین اشتباهات دوران بایدن را ایجاد و تقویت ائتلاف بین روسیه و چین میداند. آنها بر این باورند که آمریکا نباید بیش از حد نگران منافع متحدان اروپایی خود باشد، زیرا آسیبی که اروپا می تواند به منافع آمریکا وارد کند، به مراتب محدودتر از تهدیدی است که روسیه ایجاد می کند. از دیدگاه آنها، اتحاد راهبردی روسیه و چین بهمراتب خطرناکتر از روابط تجاری چین و اروپا است، زیرا در شرایط کنونی، این روسیه است که می تواند به عنوان مکمل نقاط ضعف چین در حوزه انرژی و مواد غذایی عمل کند.

o از سوی دیگر، اولویت نخست روسیه در شرایط کنونی، خروج موفقیت آمیز از بحران اوکراین و تثبیت مرزهای جدید خود است. به همین دلیل، به نظر می رسد که مسکو در صورت دریافت امتیازات موردنظر از آمریکا، حاضر باشد امتیازاتی را در خاورمیانه و در رابطه با چین به واشنگتن بدهد.

• ایجاد موانع تکنولوژیک برای پیشرفت های چین

o از جمله ممنوعیت فروش ریزپردازنده های پیشرفته به چین

• کاهش تقاضا برای کالاهای چینی با وضع تعرفه و ایجاد موانع دیگر برای کشورهای همکار با چین

• حضور مستقیم تر در خاورمیانه و کنترل بیشتر پاشنه آشیل های اقتصاد چین در منطقه یعنی جریان انرژی خاورمیانه و کانال سوئز (برای تجارت با اروپا و آفریقای شمالی)

• ایجاد محدودیت های بیشتر در تنگه مالاکا به عنوان یکی از شریان های اصلی ورود و خروج کالا به چین

جنگ تعرفه ها: یکی دیگر از شاخصه های اصلی دولت ترامپ از زمان شروع آن سیاست های تعرفه ای آن با سایر کشورهاست. به نظر می رسد که سیاست های تعرفه ای دولت ترامپ اتفاقا نقطه ی عطف این دو اولویت اصلی دولت فعلی است. همانگونه که در مصاحبه اخیر وزیر خزانه عنوان شد، تعرفه ها حداقل سه کارکرد اصلی برای اقتصاد آمریکا دارد: افزایش درآمدهای دولت و در نتیجه کاهش کسری بودجهی دولت آمریکا بدون افزایش مالیات ها، بازسازی زنجیره های تولید در داخل آمریکا و در نتیجه کاهش وابستگی به چین و سایر کشورها و از همه مهمتر ایجاد ابزاری جدید برای مذاکره با کشورها به منظور بازسازی هژمونی آمریکا در سطح بین الملل و افزایش هزینه تعامل با چین.

به عبارت دیگر همانگونه که فضای تک قطبی پس از فروپاشی شوروی ایجاب میکرد که آمریکا به صورت قاعده مند از ابزار دسترسی به بازار آمریکا برای ایجاد نظم تک قطبی سالهای ۱۹۹۰ به بعد استفاده کند، فضای رقابتی چند قطبی سالهای اخیر ایجاب می کند که آمریکا از ابزار دسترسی به بازارش به صورت موردی و به عنوان ابزار مذاکره با کشورها و مقابله با رشد چین و زنجیره های تولید وابسته به چین در سایر کشورها مانند ویتنام و مکزیک استفاده بکند. یکی از اهداف دیگر تعرفه ها بهبود تراز تجاری آمریکا و در نتیجه بازگرداندن اعتماد به دلار در بلندمدت است. در مجموع به نظر می رسد که دولت ترامپ به تعرفه ها به عنوان ابزاری مهم برای دستیابی به دو هدف کاهش کسری بودجه و تراز تجاری آمریکا و بازسازی هژمونی آمریکا در سطح بین الملل نگاه می کند.

البته استفاده از ابزار تعرفه سیاست نسبتا پر ریسکی است. از طرفی همانگونه که رئیس فدرال رزرو عنوان کرد این سیاست موجب افزایش موقت یا پایدار تورم و کاهش رشد اقتصادی در کوتاه مدت می شود. از طرف دیگر در صورتی که تولیدکنندگان این افزایش تعرفه ها را موقتی بدانند سرمایه گذاری های جدیدی انجام نمی دهند و آثار میانمدت و بلندمدتی که دولت ترامپ در نظر دارد اتفاق نخواهد افتاد.

+۱ -حذف ریسک حمله هسته ای به آمریکا (و متحدینش)

اولویت دیگر دولت ترامپ هم که در مقاطع مختلف در ادبیات وی و اطرافیانش دیده شده به صفر رساندن احتمال حمله ی هسته ای به آمریکا است. ترامپ نشان داده که مانند برخی دیگر از جریانهای فکری در آمریکا، اصلیترین خطر برای آمریکا را (به خاطر دوری جغرافیایی از رقیبانش) خطر حمله ی هسته ای می داند و حتی مستقل از قضیه ی ایران یکی از اولویت های اصلی اش در همهی تعاملات حذف ریسک حمله ی هسته ای به آمریکا است. بحثی که در مشاجره ی لفظی اش با زلنسکی هم خودنمایی کرد و به وی اعتراض کرد که زلنسکی در آستانه ی شروع جنگ جهانی سوم بود.

چین:

از سوی دیگر، چین به خوبی آگاه است که نقاط ضعف اصلی آن در شرایط کنونی این پتانسیل را دارد که نه تنها رشد اقتصادی، بلکه حتی حفظ وضع موجود این کشور را با محدودیت های جدی مواجه کند. بنابراین، با درکی عمیق از بازی بلندمدتی که در آن قرار دارد، به نظر می رسد که مجموعه ای از راهکارها را برای مقابله با تهدیدهای آمریکا—و به طور خاص سیاستهای ترامپ—در پیش گرفته است:

۱ -وابستگی جدی چین به نظام پرداخت بر مبنای دلار:

در این راستا، چین طی سال های گذشته تلاش کرده است تا نظام پرداخت مبتنی بر یوان را با سرعت بیشتری توسعه دهد. این روند به حدی پیشرفت کرده که در سال ۲۰۲۳ ،برای نخستین بار، میزان پرداخت های بین المللی چین با استفاده از یوان از پرداخت های دلاری فراتر رفت. بااینحال، این پروژه همچنان در مسیر تکامل قرار دارد و چین با دستیابی به قطع کامل وابستگی به دلار، هنوز چندین سال فاصله دارد.

علاوه بر این، چین به طور تدریجی در حال کاهش ذخایر دلاری خود است. در حال حاضر، ذخایر اوراق خزانه ی آمریکای این کشور حدود ۷۵۰ میلیارد دلار است که نشان دهنده کاهش تقریباً ۴۰ درصدی در ذخایر اوراق خزانه نسبتا به اوج ۳,۱ تریلیون دلاری آن در سال ۲۰۱۴ است.

۲ -وابستگی چین به تنگه مالاکا :

علیرغم تمام تلاش های چین در دهه گذشته برای پیشبرد طرح کمربند و جاده، همچنان بیش از ۸۰ درصد واردات نفت و انرژی این کشور و بیش از ۶۰ درصد مبادلات تجاری آن از تنگه مالاکا عبور می کند. تنگه ای که چین بر آن کنترلی ندارد و همچنان یکی از اصلیترین نقاط ضعف استراتژیک و پاشنه آشیل های اقتصاد این کشور محسوب می شود. درک این نکته ضروری است که علیرغم تمامی سرمایه گذاری های چین در پروژه های حمل و نقل ریلی، سهم حمل و نقل ریلی در تجارت چین زیر ۱ درصد است و همچنان آسیب پذیری در دریا نقطه ی ضعف اصلی چین است.

۳ -وابستگی چین به واردات انرژی:

چین در حال حاضر با مصرف روزانه بیش از ۱۶ میلیون بشکه نفت، پس از آمریکا، دومین مصرف کننده بزرگ منابع هیدروکربنی در جهان است. از این میزان، نزدیک به ۱۱ میلیون بشکه در روز را وارد میکند که حدود ۶۰ درصد آن از کشورهای خاورمیانه تأمین می شود. این وابستگی نشان دهنده آسیب پذیری جدی اقتصاد چین در برابر هرگونه ناآرامی در منطقه خاورمیانه است.

چین برای کاهش وابستگی خود به واردات انرژی، همزمان در دو مسیر گام برمی دارد: از یک سو، بهره وری خودروها را افزایش داده و تولید خودروهای برقی و هیبریدی را گسترش می دهد، و از سوی دیگر، توسعه انرژیهای تجدیدپذیر، به ویژه انرژی خورشیدی و بادی را با سرعت بالایی دنبال می کند. به طور مثال در سال ۲۰۲۴ ،بیش از نیمی از خودروهای تولیدشده در چین هیبریدی یا الکتریکی بودند و این کشور حدود ۳۰۰ گیگاوات ظرفیت جدید انرژی تجدیدپذیر به شبکه خود افزود.

این اقدامات به چین کمک کرد تا میزان واردات نفت خود را در سال ۲۰۲۴ به میزان ۲۰۰ هزار بشکه در روز نسبت به سال قبل کاهش دهد. با این حال، حداقل تا ده سال آینده، چین همچنان به میزان قابل توجهی به واردات منابع هیدروکربنی، به ویژه از خاورمیانه و روسیه، وابسته خواهد بود. البته چین از سال ۲۰۰۷ اقدام به توسعه ی ذخایر نفت خود کرده و در حال حاضر معادل مصرف حدود ۳ ماه از نفت خود را ذخیره کرده. به همین دلیل آسیب های کوتاه مدت به جریان انرژی موجب وقفه ی فعالیت های اقتصادی در چین نخواهد شد. بلکه نا آرامی های بلندمدت است که برای چین ایجاد هزینه خواهد کرد.

۴ -وابستگی چین به واردات محصولات کشاورزی:

چین همچنان برای تأمین امنیت غذایی جمعیت خود به شدت وابسته به واردات محصولات کشاورزی است و در حال حاضر بزرگترین واردکنندگان این محصولات در جهان محسوب می شود. هرچند مطالعات و سرمایه گذاری های گسترده چین در این حوزه باعث کاهش سرعت رشد واردات شده، اما این کشور همچنان به میزان قابل توجهی بر منابع خارجی متکی است.

در سالهای اخیر، چین سیاستی را در پیش گرفته که بر کاهش واردات از آمریکا و افزایش خرید از برزیل متمرکز است. با این حال، این تغییر تأمین کننده، همچنان با یک چالش ژئوپلیتیکی مواجه است: واردات از برزیل عمدتاً یا از اقیانوس اطلس و تنگه مالاکا می گذرد و یا از کانال پاناما و هر دو مسیر خارج از کنترل چین. در نتیجه در صورت ایجاد تنشهای ژئوپلیتیکی یا اختلال در این مسیرها، زنجیره تأمین غذایی این کشور با خطرات جدی مواجه خواهد شد.

۵ -جنگ تکنولوژی:

آمریکا با اعمال محدودیتهای گسترده، به ویژه در حوزه ریزپردازنده ها، تلاش کرده است از پیشرفت چین، خصوصاً در زمینه هوش مصنوعی، جلوگیری کند. بااینحال، نحوه رونمایی از Deepseekنشان داد که، اولاً، چین در این حوزه چندان از رقبا عقب نمانده است، و ثانیاً، احتمالاً توانسته به شکلی مؤثر برخی از این محدودیت ها را دور بزند.

به بیان دیگر، برخلاف انتظارات، چین نه تنها در این زمینه احساس خطر جدی نمی کند، بلکه ممکن است در سالهای آینده با پیشرفت های قابل توجه در حوزه هایی مانند محاسبات کوانتومی و انرژی همجوشی (Energy Fusion ،(موقعیت خود را بیش از پیش تقویت کند. چنین تحولاتی می توانند تهدیدی جدی برای برتری فناوری آمریکا باشند و موازنه قدرت را در این عرصه تغییر دهند.

۶ -وابستگی به بازارهای آمریکا و اروپا:

چین در تلاش است با افزایش تقاضای داخلی و اجرای سیاست های محرک اقتصادی، تأثیر تعرفه های اعمال شده از سوی آمریکا و اروپا، بهویژه در حوزه خودرو و انرژیهای تجدیدپذیر، را کاهش دهد. با توجه به وسعت بازار داخلی این کشور و همچنین نفوذ چین در بازارهای آفریقا و آسیا، به نظر می رسد که آسیب پذیری آن در برابر جنگ های تجاری، در مقایسه با سایر چالش های اقتصادی و ژئوپلیتیکی، کمتر باشد.

اولویت های چین در مقابله با ترامپ:

به نظر می رسد چین با آگاهی از نقاط آسیب پذیر خود در رقابت با آمریکا، در تلاش است تا طی ۵ تا ۱۰ سال آینده این ضعف ها را به حداقل برساند. در نتیجه احتمالا این کشور تا زمانی که با بحران جدی در یکی از حوزه ی نظام پرداخت ها، عبور و مرور کشتی ها در تنگه مالاکا، واردات انرژی و واردات محصولات کشاورزی مواجه نشود، از هرگونه رویارویی مستقیم با آمریکا اجتناب خواهد کرد.

استراتژی صبر چین علاوه بر کاهش تنشها، این مزیت را نیز دارد که در صورت ناکامی دولت ترامپ در فرآیند کاهش هزینه های دولتی و بروز ناآرامی های داخلی، دولت ترامپ (و حتی دولتهای بعدی) مجبور خواهد شد تمرکز بیشتری بر مسائل داخلی خود داشته باشد. همچنین، انتقال کارخانه های تولید ریزپردازنده از تایوان به آمریکا در سالهای آینده احتمالاً از حساسیت ایالات متحده نسبت به تایوان خواهد کاست.

به طور کلی به نظر می رسد که اولویت اصلی چین در سالهای پیش رو جلوگیری از هرگونه درگیری که اقتصاد آن را تهدید کند، به ویژه در دو نقطه ی کلیدی هرمز و مالاکا است. این موضوع به ویژه از این جهت مهم است که اگر تحریم های نفتی آمریکا منجر به تشدید بازرسی کشتی ها در تنگه مالاکا شود، چین یا خرید نفت خود از ایران را به حداقل می رساند و یا تلاش خواهد کرد جمهوری اسلامی ایران را متقاعد به توافق با آمریکا کند تا از تمرین و آماده سازی واشنگتن برای اعمال محدودیت های دریایی جلوگیری نماید. زیرا پکن می داند که این مسئله فرصتی طلایی برای آمریکا فراهم می کند تا اثرگذاری چنین محدودیت هایی را به صورت عملی ارزیابی کند.

نکته ی کلیدی اینجاست که ایران در حال حاضر بیشترین وابستگی اقتصادی را به چین دارد و حتی برای مدت کوتاهی نیز قادر به مخالفت با خواسته های پکن نخواهد بود. همانطور که چین قبلاً جمهوری اسلامی را مجبور به اصلاح روابط با عربستان برای حفظ ثبات جریان نفت در خلیج فارس کرد، اکنون نیز ایجاد تنش در تنگه مالاکا یا یک درگیری گسترده در خاورمیانه را خط قرمز خود میداند.

در نهایت، چین بسیار بیشتر از آنکه به خرید روزانه ۱/۵میلیون بشکه نفت از ایران نیاز داشته باشد، به عبور ایمن بیش از ۶ میلیون بشکه نفت و حجم عظیمی از کالاهای تجاری خود از تنگه های هرمز و مالاکا وابسته است. همچنین، پکن با آگاهی از حضور گسترده پایگاه های نظامی آمریکا در خلیج فارس، میداند که سرمایه گذاری در میادین نفتی ایران، جایگزین حل مشکل امنیت مسیرهای تجاری و انرژی نخواهد شد. به عبارت دیگر سرمایه گذاری هایش را بیشتر ذیل استراتژی پرهیز از تنش تعریف خواهد کرد.

اروپا

کشورهای اروپایی، به ویژه آلمان، از جنگ اوکراین، کاهش واردات گاز از روسیه و در نتیجه افزایش قیمت حامل های انرژی آسیب جدی دیدند. در این مدت، وابستگی اروپا به واردات انرژی، به ویژه گاز طبیعی مایع (LNG (از آمریکا، بهشدت افزایش یافت. از سوی دیگر، حملات حوثی ها در تنگه باب المندب موجب کاهش جدی صادرات LNG قطر به اروپا شد و این قاره را ناگزیر به وابستگی بیشتر به صادرات آمریکا و روسیه کرد. این تحول در حالی رخ داده که میان آمریکا و اروپا، به ویژه در موضوعاتی مانند جنگ اوکراین، اختلافات جدی وجود دارد. بنابراین، افزایش اتکای اروپا به انرژی آمریکا، احتمالاً چندان مطلوب رهبران اروپایی نیست.

در رقابت فناوری میان قطب های اقتصادی جهان، اروپا به طور فزایندهای احساس عقب ماندگی می کند. در همین راستا، ماریو دراگی در گزارش اخیر خود درباره ارزیابی وضعیت اروپا تأکید کرده که این قاره به حداقل ۸۰۰ میلیارد یورو سرمایه گذاری در حوزه فناوری نیاز دارد تا بتواند از آمریکا و چین عقب نماند. علاوه بر این، وضعیت کسری بودجه و بدهی های عمومی کشورهای اروپایی نیز چندان مطلوب نیست. ایتالیا با کسری بودجهای بیش از ۷ درصد و بدهی ای بالغ بر ۱۳۰ درصد تولید ناخالص داخلی، وضعیت اقتصادی چندان مناسبی ندارد. فرانسه و اسپانیا نیز شرایط چندان بهتری ندارند و با مشکلات مالی قابلتوجهی دست وپنجه نرم می کنند.

در کوتاه مدت، اصلیترین تهدید برای اقتصاد اروپا، تعرفه های جدید از سوی آمریکا بر کالاهای اروپایی است. چنین اقدامی می تواند تأثیر منفی جدی بر رشد اقتصادی این قاره بگذارد و وابستگی آن را به بازارهای جایگزین افزایش دهد.

در مجموع، تحولات سال های اخیر نیاز اروپا به متنوع سازی منابع تأمین انرژی را بیش از پیش آشکار کرده است. با این حال، اروپای تضعیف شده از لحاظ اقتصادی و سیاسی، توان چندانی برای مقابله با سیاست های آمریکا، به ویژه در دوران ترامپ، نخواهد داشت. در چنین شرایطی، استراتژی محتمل اروپا، تلاش برای محدود نگهداشتن هزینه های دولت ترامپ برای این قاره و انتظار برای روی کار آمدن چهره هایی با رویکرد نزدیکتر به اروپا در کاخ سفید در سال های آینده خواهد بود.

این رویکرد به این معناست که در صورت کاهش تحریم های آمریکا و چراغ سبز واشنگتن، اروپا ممکن است علاقه مند به سرمایه گذاریهایی در بخش انرژی و صنایع انرژی بر ایران باشد. بااینحال، بهبود روابط با اروپا نمی تواند جایگزین حل مسائل اساسی با آمریکا شود، بلکه روابط با اروپا و سرمایه گذاریهای اروپا در ایران ذیل حل وفصل روابط با واشنگتن معنا پیدا خواهد کرد.

روسیه

در مقابل اروپا، روسیه احتمالاً مایل است حداکثر بهره را از حضور ترامپ در کاخ سفید ببرد و با بازی در شکاف میان آمریکا و چین، جایگاه خود را در اقتصاد جهانی تقویت کند. این رویکرد یادآور استراتژی چین در ۵۰ سال پیش است، زمانی که این کشور با استفاده از رقابت میان آمریکا و شوروی، مسیر بازگشت خود به اقتصاد بین المللی را هموار کرد.

بااینحال، در دوران پس از ترامپ، حفظ فاصله میان چین و روسیه احتمالاً یکی از اهداف استراتژیک آمریکا خواهد بود. در همین راستا، روسیه نیز نیم نگاهی به دوران پس از ترامپ دارد و نمی خواهد تمامی کارت های خود را در این دوره مصرف کند. در حال حاضر، با خروج مسکو از سوریه، ایران یکی از معدود اهرم های باقیمانده در دست پوتین است.

به نظر می رسد ایده آل روسیه، ایرانِ نه چندان قوی و نه چندان ضعیف است:

• ایرانی که به سلاح هسته ای دست نیابد تا همچنان به حمایت روسیه نیازمند باشد.

• مشکلش با آمریکا به طور کامل حل نشود تا همچنان یک کارت بازی برای روسیه در دوران پس از ترامپ باقی بماند.

• صادرات نفت و، از آن مهمتر، گاز مایعش به اروپا افزایش چشمگیری نداشته باشد تا جایگاه روسیه به عنوان یکی از تأمین کنندگان اصلی انرژی اروپا بیش از حد تضعیف نشود.

• درعین حال، آنقدر ضعیف نشود که اسرائیل به فکر فروپاشی آن بیفتد و موازنه قدرت در خاورمیانه بیش از حد به نفع ترکیه و اسرائیل تغییر کند. به عبارت دیگر، اگرچه روسیه ممکن است در برخی مقاطع برای جلوگیری از فروپاشی جمهوری اسلامی – و البته دریافت امتیازات بیشتر از واشنگتن- نقش واسطه در مذاکرات ایران و آمریکا را ایفا کند، اما سقف امتیازاتی که از این مذاکرات حاصل می شود، چندان بالا نخواهد بود.

هند

هند، با رشد اقتصادی بیش از ۶ درصد در سالهای اخیر، یکی از سریعترین اقتصادهای در حال رشد در جهان محسوب می شود. این کشور در تلاش است تا جایگزین چین در بسیاری از زنجیره های تولید جهانی شود، به ویژه در صنایعی که مزیت اصلی، نیروی کار ارزان قیمت است.

علاوه بر این، در دهه های اخیر، مهاجرت گسترده نسل اول و دوم هندی ها به آمریکا، کانادا و بریتانیا، موجب شکل گیری روابط ارگانیک قوی در حوزه تکنولوژی بین هند و این کشورها شده است. این ارتباط عمیق، به رشد سریعتر هند در فناوری و توسعه صادرات خدمات کمک شایانی کرده است. در حال حاضر، روابط سیاسی و اقتصادی بین آمریکا و هند در بالاترین سطح خود قرار دارد، که این امر به همکاری های اقتصادی و فناورانه میان دو کشور شتاب بیشتری داده است.

در حوزه انرژی، هرچند مصرف نفت هند تنها یکسوم چین است، اما هند در سالهای اخیر جز کشورهایی بوده که بیشترین میزان افزایش تقاضای واردات نفت را در میان کشورهای جهان تجربه کرده اند. به طور خاص در سال ۲۰۲۴ ،حدود ۲۵ درصد از رشد تقاضای جهانی واردات نفت متعلق به هند بود. پیش بینی ها نشان می دهد که در سال ۲۰۲۵ ،مصرف روزانه نفت هند حدود ۳۳۰ هزار بشکه در روز افزایش خواهد یافت که این کشور را به یکی از مهمترین خریداران بازار انرژی تبدیل می کند.

در صورت کاهش تحریم ها، هند می تواند یکی از مشتریان اصلی نفت ایران باشد. بااینحال، ضروری است که توجه کنیم که رشد اقتصادی هند بهشدت وابسته به دسترسی این کشور به بازارهای آمریکا است. علاوه بر آن، برخلاف چین که تأمین کننده اصلی بسیاری از کالاهای وارداتی ایران است، هند سهم بسیار محدودتری در تأمین نیازهای ایران دارد. بنابراین، صادرات نفت ایران به هند تنها زمانی معنا دارد که درآمد حاصل از آن بتواند در چارچوب معاملات دلاری جابهجا شده و برای تأمین نیازهای وارداتی کشور به کار رود.

به عبارت دیگر افزایش صادرات انرژی به هند و اروپا ذیل کاهش تنش با آمریکا است و نه جایگزین آن.

منطقه خاورمیانه

ترکیه

در خاورمیانه، ترکیه و امارات را می توان برندگان اصلی جنگ اوکراین دانست. این دو کشور با ارائه خدمات مالی و پولشویی به روسیه، منابع مالی جدیدی برای خود فراهم کردند و در محاسبات کرملین، وزن بیشتری یافتند.

در همین حال، سقوط بشار اسد و قدرت گیری جولانی در سوریه، ظاهراً دست برتر را به ترکیه داده است. اما این موفقیت های اولیه، ممکن است زمینه ساز ناآرامی های داخلی و افزایش ناپایداری در حکومت اردوغان شود. از سوی دیگر، اداره سوریه در کوتاه مدت منفعت اقتصادی چندانی برای ترکیه ندارد؛ هرچند در میان مدت و از منظر ژئوپلیتیک، می تواند منافعی جدی برای آنکارا به همراه داشته باشد.

همچنین، حضور گسترده ترکیه در سوریه، موجب تشدید رقابت منطقه ای بین ترکیه و اسرائیل شده است. این موضوع احتمال اقدامات اسرائیل برای تضعیف جایگاه اردوغان از طریق ابزارهای مختلف خود را افزایش می دهد.

علاوه بر این، همانطور که افزایش قدرت منطقه ای ایران در گذشته موجب نگرانی سایر بازیگران منطقه ای شد، پیشروی ترکیه نیز می تواند فرصت های همکاری ایران با برخی کشورهای عربی که نسبت به قدرت گیری محور اخوانی دغدغه های جدی دارند را افزایش دهد.

اسراییل

اسرائیل، از یک سو، از سقوط بشار اسد، تضعیف جدی حزب الله و حماس خشنود است و در عین حال می خواهد از فرصت حضور ترامپ در کاخ سفید حداکثر استفاده را ببرد تا وزن خود را در خاورمیانه افزایش داده و سیاستهای اشغالگری خود را گسترش دهد.

بااینحال، درگیری در یک جنگ فرسایشی طی ۱۸ ماه گذشته و موقعیت نسبتاً متزلزل نتانیاهو در داخل اسرائیل، می تواند برخی از این موفقیت ها را تحت الشعاع قرار دهد. مهمتر از همه، پیشروی سیاست های اشغالگرانه اسرائیل عاملی است که باعث نگرانی سایر بازیگران منطقهای شده و احتمالا می تواند دوباره مسئله تشکیل کشور فلسطین را به اولویت اصلی جهان عرب تبدیل کند.

در شرایط کنونی در صورت عدم تشکیل کشور فلسطین، کشورهای عربی دیر یا زود با اسرائیل هم مرز خواهند شد و در آیندهای نه چندان دور، گسترش اشغالگری های اسرائیل ممکن است مرزهای آنها را نیز تهدید کند. در چنین فضایی، تشکیل کشور فلسطین می تواند کم هزینه ترین راهکار برای کشورهای عربی در جهت مهار توسعه مرزهای جغرافیایی و اشغالگری اسرائیل باشد.

البته راهکار دو دولتی حتما با مخالفت های جدی از داخل اسرائیل، حزب حاکم فعلی آن و برخی اسپانسرهای اصلی ترامپ مواجه است. حزب حاکم اسرائیل به خوبی می داند که در صورت مهاجرت افراد تندرو مذهبی ساکن در سرزمین های اشغالی به داخل مرزهای ۱۹۶۷ با شکافهای عمیق داخلی روبرو خواهد بود که این شکاف ها می تواند موجب کاهش بیش از پیش همبستگی اجتماعی در داخل اسرائیل و افول اسرائیل شود.

عربستان و سایر کشورهای عربی

به نظر می رسد که تضعیف نسبی قدرت منطقه ای ایران و در مقابل، تقویت موقعیت اسرائیل و ترکیه، همراه با پیمان کاهش تنش میان ایران و عربستان، موجب شده باشد که کشورهای عربی دیگر ایران را بهعنوان تهدید اول خود قلمداد نکنند ودر عوض، نسبت به افزایش بیش از این قدرت ترکیه و اسرائیل در منطقهی خاورمیانه دغدغه هایی داشته باشند.

از طرف دیگر با توجه به تشدید تلاش عربستان، امارات، قطر و عمان برای متنوع سازی اقتصادهایشان و کاهش وابستگی به درآمدهای نفتی در طی یک دهه ی گذشته، این کشورها می دانند که ادامه رشد اقتصادیشان در گرو حفظ آرامش در خاورمیانه و وجود یک ایران غیرهسته ای است که بر توسعه اقتصادی خود متمرکز باشد. همچنین تمایل عربستان برای متنوع سازی اقتصادش منجر به افزایش رقابت بین عربستان و امارات شده.

عامل مهم دیگری که دینامیک رقابت های منطقه ای بین ایران و سایر کشورهای عربی منطقه را تغییر داده نقش پررنگتر چین به عنوان اصلی ترین خریدار نفت کشورهای منطقه خلیج فارس است. این امر باعث ظهور چین به عنوان یک عامل کاهش تنش در منطقه خلیج فارس شده.

در کل به نظر می رسد که برخلاف دوران برجام که بسیاری از کشورهای عربی ایران را به عنوان بزرگترین تهدید منطقهای خود می دیدند و برای مهار نفوذ آن تلاش می کردند، اکنون به دنبال راهکاری کم هزینه تر باشند که آرامش را به منطقه بازگرداند ولی همزمان از افزایش قدرت منطقه ای ایران هم جلوگیری بکند.

ایران و افق پیشرو

آنچه تاکنون بیان شد، صرفاً مقدمه ای برای بررسی وضعیت بازیگران بین المللی در صحنه جهانی و روابط آنها با ایران بود.

در ادامه، ابتدا به مزایای رقابتی ایران در نظم (یا بی نظمی) نوین جهانی خواهیم پرداخت و بررسی خواهیم کرد که یک جایگاه مناسب برای ایران در این فضای متحول، چه ویژگیهایی می تواند داشته باشد. سپس، با این پیش زمینه، به موضوعات خاص، ازجمله مسئله هسته ای و تحولات منطقه ای خواهیم پرداخت.

مزایای رقابتی ایران در فضای جدید بین الملل

برای هر کشوری ضروری است که بر اساس مزایای رقابتی خود، جایگاه مناسبی در اقتصاد بین الملل پیدا کند. مزیت رقابتی، یکی از مفاهیم کلیدی در اقتصاد بین الملل است که تفاوت اساسی با فهرستی بلندبالا از توانایی های یک کشور دارد. مزیت رقابتی به آن دسته از ویژگی های مشخص یک اقتصاد اشاره دارد که به آن کشور، با در نظر گرفتن هزینه های تولید، توان رقابت در سطح بین المللی را می دهد.

در مورد ایران، می توان دو سطح از مزیت های رقابتی را در نظر گرفت:

سطح اول:

۱ -منابع عظیم هیدروکربن

۲ -نیروی انسانی متخصص در داخل و خارج

۳ -موقعیت ژئوپلتیک بسیار حساس

۴ -تمدن هفت هزار ساله

سطح دوم:

۱ -زیرساخت های صنعتی قوی، به ویژه در صنایع معدنی، پتروشیمی و قطعات خودرو

۲ -مزیت در تولید محصولات کشاورزی و دامی با ارزش افزوده بالا و صنایع غذایی

۳ -توان صادرات خدمات فنی و مهندسی

سطح اول مزایای رقابتی بیشتر معطوف به جای‌گیری مناسب ایران در سطح بین الملل است و سطح دوم بیشتر معطوف به جای‌گیری مناسب ایران در سطح منطقه.

فهم اهمیت همزمان ۳+۱ عامل سطح اول به عنوان مزایای کلیدی ایران اهمیت بسزایی در گذار از دوگانهی غلط انداز لزوم انتخاب بین شرق و غرب دارد.

منابع عظیم هیدروکربن ایران مهمترین منبع درآمدهای ارزی در پنج الی ده سال آینده ایران است.

اما در این زمینه فهم دقیق چند مساله بسیار ضروری است:

در میان قطب های اقتصادی دنیای جدید، منابع عظیم هیدروکربنی ایران می تواند به عنوان مکملی برای تأمین نیازهای چین، هند و اروپا عمل کند. بااینحال، این مزیت استراتژیک، ایران را در رقابت مستقیم با روسیه و سایر بازیگران منطقه ای قرار می دهد. علاوه بر این، توسعه ی نفت شیل و استقلال انرژی آمریکا و تبدیل شدن این کشور به یکی از صادرکنندگان اصلی LNG ،عدم تقارن در این معادله را تشدید کرده است. در چنین شرایطی، اگر تنها نتیجه بازگشت ایران به اقتصاد جهانی، افزایش صادرات حامل های انرژی باشد، آمریکا، روسیه و بسیاری از بازیگران منطقه ای انگیزهای برای حمایت از کاهش تحریم های ایران نخواهند داشت.

یکی از راهکارهای احتمالی برای کاهش این عدم تقارن، مشارکت شرکت های آمریکایی-اروپایی یا آمریکایی-هندی در توسعه ی بالادست نفت و گاز ایران است. چنین راهکارهایی می تواند تا حدی نگرانی های بازیگران کلیدی را کاهش داده و مسیر ایران را برای ورود مجدد به اقتصاد جهانی هموارتر کند. اما این راهکار به تنهایی برای برقراری توازن در منتفعین از بازگشت ایران به نظام بین الملل کافی نیست.

نکته مهم دیگر این است که از میان خریداران بالقوه نفت و گاز ایران، هند و اروپا کاملاً تابع سیاستها و تحریمهای آمریکا هستند. بنابراین، بدون مذاکره با واشنگتن، نمی توان انتظار افزایش معنادار صادرات انرژی به این دو منطقه را داشت. هر چند ایجاد افق روشن از نقش هند و اروپا در فضای پس از کاهش تحریمها می تواند کمک به موفقیت مذاکرات با واشنگتن بکند. در عین حال، ادامه وضعیت فعلی و وابستگی بیشازحد به یک خریدار واحد (چین)، ریسکهای اقتصادی و سیاسی بسیار بزرگی را برای ایران به همراه دارد. به عبارت دیگر توافق بر تنوع خریداران نفت ایران پس از کاهش تحریمها می تواند یکی از نقاط تسهیل کننده توافق احتمالی باشد.

از سوی دیگر، برای چین، اولویت اصلی نه افزایش سهم ایران در تأمین انرژی، بلکه تضمین امنیت جریان نفت خاورمیانه به این کشور است. برخلاف ایران که وابستگی شدیدی به تک خریدار در حوزه نفت پیدا کرده است—موضوعی که در تفاهمنامه ایران و عربستان به وضوح نمایان شد—پکن همواره سعی کرده یک سبد متنوع از تأمین کنندگان انرژی داشته باشد. بااینحال، این سبد متنوع همچنان به آرامش در تنگه هرمز و امنیت عرضه انرژی از خاورمیانه وابسته است. آمریکا نیز به خوبی میداند که در صورت بروز تنش در جریان انرژی خاورمیانه، اصلیترین متضرر چین خواهد بود، نه خود آمریکا.

البته این نکته را نیز باید ذکر کرد که در یک خاورمیانه دور از تنش ایران می تواند با انتقال نفت به سواحل دریای عمان یا اتصال به کریدور اقتصادی چین-پاکستان (CPEC) سهم بیشتری در تأمین انرژی چین داشته باشد.

به عبارت دیگر، در شرایطی که تحریمهای سرمایه گذاری در ایران کاهش یابد، می توان با افزایش معنادار تولید و صادرات نفت، هم سهم ایران در تأمین نفت وارداتی چین را افزایش داد و هم بر تنوع خریداران نفت ایران افزود.

ویژگی بسیار مهم دوم ایران، وجود نیروی انسانی متخصص در داخل و خارج از کشور است .این سرمایه انسانی، که طی دهه ها شکل گرفته، یک مزیت رقابتی ویژه برای ورود ایران به اقتصاد دانش بنیان و توسعه صادرات خدمات محسوب می شود . وجود هر دوی این گروه ها برای سوار شدن کشور در اقتصاد دانش بنیان و صادرات خدمات یک مزیت رقابتی ویژه برای کشور است. در صنایع پیشرفته و دانش محور، ارتباطات انسانی نقشی اساسی در توسعه اقتصادی ایفا می کند .در واقع، این شبکه انسانی میان کشورها است که زیرساخت اصلی مزیت رقابتی در این حوزه ها را شکل می دهد . عدم درک اهمیت این ظرفیت که تابع وجود نیروی انسانی متخصص در داخل و در خارج است، کشور را از فرصت های حیاتی برای رشد و توسعه محروم خواهد کرد.

نمونه های موفق این مدل را می توان در کشورهای مختلف مشاهده کرد:

• هند در صنعت فناوری اطلاعات (IT) رشد سریعی را تجربه کرد، زیرا مهاجران هندی در آمریکا، همراه با دانشگاه های قوی در داخل هند، بستری برای تعامل و انتقال دانش فراهم کردند. در دهه ۹۰ میلادی، بازگشت برخی نخبگان هندی به کشور، جهشی بزرگ در این حوزه ایجاد کرد و هند را به یکی از پیشروترین کشورها در صادرات خدمات ITتبدیل کرد.

• تایوان از مسیر مشابهی در حوزه سخت افزار و صنایع الکترونیکی بهره برد.

• چین نیز بخش قابل توجهی از پیشرفت خود در حوزه های دانش بنیان، به ویژه هوش مصنوعی، را مدیون تعامل مداوم محققان چینی در آمریکا و اروپا با دانشگاه ها و مراکز تحقیقاتی داخلی خود است.

درک این مزیت رقابتی از دو جهت حیاتی است:

۱ -بیش از ۸۰ درصد نیروی کار متخصص ایرانی خارج از کشور، عمدتاً در آمریکا، کانادا، اروپا و استرالیا مستقر هستند .بنابراین، هرگونه گشایش اقتصادی که نتواند تعامل میان این نیروی انسانی خارج از کشور با متخصصان داخل ایران را تسهیل کند، کشور را از یکی از مهمترین مزایای رقابتی خود محروم کرده.

۲ -در صورت ادامه روند کنونی و افزایش موج مهاجرت نیروی کار متخصص، ایران ممکن است این مزیت اساسی را برای حداقل یک دهه از دست بدهد.

تمرکز بر این مزیت رقابتی، علاوه بر فرصتهای اقتصادی، چند نقش کلیدی دیگر برای توسعه ی بلند مدت ایران ایفا می کند:

• برخلاف نفت و گاز، توسعه صنایع دانشبنیان به بهبود توازن میان قدرت اقتصادی جامعه و حکومت منجر می شود .این عامل، یکی از پیش نیازهای کلیدی برای توسعه پایدار ایران است.

• برخلاف منابع هیدروکربنی ایران، که عمدتاً مورد نیاز چین و در آینده هند خواهد بود، این مزیت رقابتی ایران می تواند تعاملات برد-برد بین ایران و کشورهای میزبان نیروی متخصص ایرانی را رقم بزند. این موضوع می تواند به توازن منافع در تعاملات بین المللی ایران کمک کند.

• همچنین افزایش تعاملات علمی و فناورانه با کشورهای غربی، زمینه ساز شکل گیری و تقویت جریان های حامی توسعه ایران در آمریکا و اروپا خواهد شد .این گروه ها می توانند در آینده نقش مؤثرتری در مقابله با سیاست های ایران ستیز ایفا کنند.

مزیت سوم ایران موقعیت خاص ژئوپلتیک آن است که در صورت درک صحیح از آن می تواند نقش مهمی در توازن منافع بازیگران بین المللی بازی کند و در صورت عدم درک صحیح آن همین موقعیت جغرافیایی می تواند عامل بحرانهای بزرگی برای ایران باشد.

ایران از یک طرف در یک سوی تنگه هرمز یکی از دو تنگه مهم تجارت بین الملل قرار دارد. متضرر اصلی هر گونه نا آرامی در این تنگه چین، ایران و سایر کشورهای خلیج فارس و منتفع شونده از آن روسیه است.

ایران از طرف دیگر یکی از بهترین راه های دسترسی روسیه و آسیای میانه به اقیانوس هند و جنوب شرق آسیا است. با توجه به رشد روز افزون هند و سایر کشورهای جنوب شرق آسیا از طرفی و رشد کشورهای آسیای میانه از طرف دیگر این مزیت رقابتی از اهمیت روزافزونی برخوردار است. بهره مندی از این مزیت رقابتی و توسعه سواپ نفت و گاز با روسیه نیز می تواند بخشی از این پازل باشد که تا حدی به همراهی روسیه با توسعه نفت و گاز ایران کمک کند.

نکته مهم دیگر این مزیت رقابتی نقش مهم آن در برقراری توازن منافع بازیگران جهانی از توسعه ایران است.

در صورت نگاه تک بعدی به مزیت های رقابتی ایران، توسعه ایران همیشه بازندگانی مطلق یا نسبی در میان قدرتهای اقتصادی خواهد داشت و این بازندگان در نهایت به مانعی برای رشد اقتصادی ایران تبدیل خواهند شد. تنها درک صحیح و همزمان این سه مزیت رقابتی—منابع انرژی، نیروی انسانی متخصص، و موقعیت ژئوپلیتیک—همراه با طراحی یک مدل مشارکت متوازن میان آمریکا و چین در توسعه منابع نفت و گاز ایران و توسعه کریدور شمال-جنوب و سواپ نفت و گاز با روسیه است که می تواند به ایجاد توازن منافع میان قطبهای اصلی اقتصاد جهانی و همراستایی آن با توسعه ایران منجر شود.

علاوه بر سه مزیت اصلی ذکرشده، تمدن هفت هزارساله ایران و استفاده از تمام ظرفیت های ایجاد شده در این تمدن چه قبل و چه بعد از ورود اسلام به ایران می تواند نقش کلیدی را در بازسازی برند ایران در جهان و منطقه و حتی توسعه اقتصادی ایران ایفا بکند. تمدن هفت هزارساله ایران ظرفیت های منحصر بفردی را هم در حوزه های فرهنگی و گردشگری ایران ایجاد میکند؛ ظرفیت هایی که در صورت بهره برداری صحیح از آن نه تنها می توانند منافع اقتصادی چشمگیری برای ایران به همراه داشته باشند، بلکه با تسهیل روابط انسانی، به ارائه روایتی واقعی از وضعیت ایران در سطح جهانی و منطقه ای کمک خواهند کرد.

تعاملات هم افزای مثبت منطقه ای:

در بعد منطقهای هم تعاملات فراوانی برای ایجاد منافع مشترک بین ایران و کشورهای منطقه برای توسعه اقتصادی ایران قابل تصور است. برخی از مهمترین این تعاملات عبارتند از:

عراق: تعامل با آمریکا در بازسازی زیرساخت های عراق، فعالیت در بخش مسکن، صادرات محصولات غذایی و فعالیت مشترک در بخش توریسم با تمرکز بر توریسم سلامت و مراکز مذهبی

عربستان: تفاهمنامه امنیتی، تعامل در مورد تشکیل کشور فلسطین و گرفتن سیاست واحد در این زمینه، تفاهم با عربستان و کویت بر سر میدان آرش و توسعه مشترک آن، مشارکت با یکدیگر در توسعه میادین نفت یمن، تعاملات بیشتر در حوزه توریسم مذهبی و تسهیل سفر مردم عربستان به ایران

ترکیه: ترکیه، در نهایت، یک رقیب منطقهای برای ایران محسوب می شود و در حوزه هایی مانند دسترسی به بازار عراق، آسیای میانه و آذربایجان، در برخی موارد تضاد منافع با ایران دارد .بااینحال، کنترل این رقابت و کاهش تنش ها از طریق توسعه منافع مشترک، راهکاری کلیدی برای مدیریت روابط دو کشور است.

یکی از مهمترین فرصت های همکاری، نیاز گسترده ترکیه به واردات محصولات پتروشیمی و کودهای کشاورزی است. همچنین، ترکیه به شدت در تلاش است تا به یک هاب انرژی منطقه ای تبدیل شود. در این راستا، اصلاح سیاست های حوزه انرژی در ایران، توسعه صنایع پتروشیمی و حتی مشارکت ترکیه در این فرایند، برخی از عناصر کلیدی در ایجاد توازن نسبی در روابط دو کشور خواهد بود.

علاوه بر این، برخی دیگر از زمینه های همکاری عبارتند از:

• افزایش تعاملات انسانی و فرهنگی از طریق گردشگری، تورهای مشترک و کنسرت های فرهنگی.

• ایجاد شرکتهای مشترک ساختمانی برای اجرای پروژه های عمرانی در سطح منطقه با استفاده از سیاست «بازار در برابر بازار».

با چنین رویکردی، می توان تا حدی رقابت های اقتصادی را به همکاری های متقابل تبدیل کرد و مسیر روابط پایدار و متوازن تری را با ترکیه شکل داد.

قطر: سرمایه گذاری در صنعت کشاورزی و پرورش دام کشور با تمرکز بر مناطق سواحل جنوبی کشور ( منطقه مکران)، سرمایه گذاری در بخش حمل و نقل هوایی و توریسم

امارات: سرمایه گذاری در صنایع غذایی، سرمایه گذاریهای مشترک در دانش بنیان ها و حوزه آی‌تی

افغانستان: توسعه معادن افغانستان، تعامل با چین برای پیشبرد راه آهن افغانستان و اتصال غرب چین به شرق ایران، برقراری موازنه آب در برابر انرژی

آسیای میانه: کریدور شمال -جنوب و تسهیل اتصال آسیای میانه به دریای عمان و در ادامه کریدور شرق- غرب، تعامل با چین و اروپا در سرمایه گذاری در توسعه زیرساخت ها و منابع طبیعی این کشورها، کشت فراسرزمینی و تامین بخشی از نیاز غلات کشور

پاکستان: پاکستان وابستگی شدیدی به واردات حامل های انرژی دارد، اما در شرایط کنونی، به دلیل سیاست های نادرست ایران در حوزه انرژی، این مزیت رقابتی به یک تهدید جدی تبدیل شده است. نتیجه این وضعیت، نه تنها از دست رفتن بازار بالقوه برای ایران، بلکه حجم بالای قاچاق و تأمین مالی گروه های جدایی طلب و کاهش درآمدهای مالیاتی برای دولت پاکستان بوده است.

تعامل بیشتر در چارچوب کریدور اقتصادی چین-پاکستان و تبدیل رقابت به همکاری، به ویژه با تمرکز بر توسعه حمل ونقل غیر دریایی مواد نفتی، می تواند فرصت های اقتصادی جدیدی ایجاد کند. اما باید در نظر داشت که پاکستان همواره با ناترازی حساب تجاری مواجه بوده است، در نتیجه رابطه ی با پاکستان را همواره باید در سه گانه های چین-پاکستان-ایران و امارات-پاکستان-ایران بررسی کرد. چین به عنوان بزرگترین سرمایه گذاری خارجی پاکستان و امارات به عنوان بزرگترین منبع remittance برای پاکستان.

مساله اسرائیل: قطعا کسی نمی تواند در مورد ایران و نقشش در فضای بین الملل صحبت کند بدون آنکه به مساله اسرائیل بپردازد. در اینجا به نظر می رسد که ممکن است اتفاقات پس از هفت اکتبر ۲۰۲۳ زمینه ای را فراهم کرده باشد برای اتخاذ یک سیاست منسجم علی‌الخصوص با سایر کشورهای عربی در خصوص تشکیل کشور مستقل فلسطین یا به عبارتی راهکار دو دولتی که مورد تایید مردم فلسطین باشد. به عبارت دیگر شرایط حاضر به نحوی است که در صورت عدم تشکیل کشور فلسطین سایر کشورهای عربی منطقه هم در معرض اشغالگری اسرائیل خواهند بود. به طور کلی دو تغییر رویکرد اصلی در این زمینه می تواند در اولویت قرار دادن خواسته خود مردم فلسطین -مستقل از رقابت های منطقه ای- و ایجاد جبهه متحد با کشورهای عربی و سایر کشورهای اسلامی برای یافتن راهکار مورد قبول مردم فلسطین باشد.

ایران و مساله ی هسته ای

هر چند بعد ایجابی رابطه با سایر کشورها بسیار مهم است در هر صورت در کوتاه مدت اصلی ترین مسالهی بین المللی ایران مساله هسته ای است. اما برای حل موفقیت آمیز مساله هسته ای باید همان مقدار که به مساله ای هسته ای می پردازیم به ابعاد ایجابی و نقش ایران به عنوان عامل توسعه خودش و منطقه اش پرداخت و تنها در قالب ترکیب مباحث ایجابی و سلبی است که می توان به یک راهکار پایدار با سازگاری زمانی رسید.

در مورد بحث هسته ای،

۱ .به نظر می رسد در شرایط حاضر فاصله ایران با قدرت هسته ای شدن فقط اراده مسئولان است.

۲ .احتمالا کف خواسته های همه قدرت های منطقه ای و جهانی صلح آمیز باقی ماندن و ایجاد فاصله حداقل چند ساله از اراده ایران برای ساخت بمب هسته ای تا ساخت بمب است. هر چند ایده آل برای اکثر این بازیگران فاصله بسیار بیش از این است.

۳ .مستقل از بحث هسته ای اسرائیل خواستار فروپاشی جمهوری اسلامی و ترجیحا تجزیه ایران یا یک ایران بسیار ضعیف است. اما قدرت هسته ای شدن ایران خط قرمزی برای اسرائیل است که اسرائیل تمام تلاش خود را برای جلوگیری از این کار به کار خواهد بست. مخصوصا در دوران ترامپ.

۴ .قدرت هسته ای شدن ایران برای آمریکا هم خط قرمزی هست که تلاش جدی برای جلوگیری از آن میکند.

سناریوهای پیشرو:

اگر شواهد حاکی از اراده ایران برای هسته ای شدن داشته باشد، احتمالا تمرکز اصلی بر آسیب جدی به تاسیسات و ایجاد فاصله چند ساله با هسته ای شدن و احتمالا مذاکره با دست بالاتر آمریکا و پس از آسیب جدی به تاسیسات هسته ای و برخی زیر ساختهای اساسی خواهد بود.

• دقت به این قضیه از این جهت مهم است که همانگونه که در مقدمه عنوان شد یکی از اصلیترین اولویتهای ترامپ و گروه فکری اطرافیانش به صفر رساندن ریسک حمله هسته ای به آمریکا و متحدینش است. برای همین حتی افشای اطلاعات غلط مبنی بر اراده ایران برای توسعه بمب هسته ای می تواند منجر به حمله نظامی بشود. همچنین در نبود خطوط ارتباطی مستقیم با آمریکا و عدم اتخاذ سیاست های عمومی احتمال استفاده از این حربه توسط اسرائیل برای توجیه حمله نظامی به ایران بسیار جدی است.

در روی دیگر اگر شواهد حاکی از عدم اراده ایران برای هسته ای شدن باشد، اولویت با راهکار مذاکرات است. اما آنچه که هرگونه مذاکره را پیچیده خواهد کرد عدم تخمین صحیح طرفین از قدرت یکدیگر است. همچنین در شرایط پیچیده فعلی عدم وجود خطوط ارتباطی مستقیم بین ایران و آمریکا فضا را برای خرابکاری اطلاعاتی توسط گروه ها و کشورهای رقیب باز می کند و می تواند منجر به خطرات جدی شود. در ادامه متن با فرض اینکه مسیر مذاکرات -علنی یا غیر علنی- با واشنگتن در پیش گرفته شود، به بررسی برخی پارامترهایی که بر موفقیت مذاکرات احتمالی تاثیر گذار خواهد بود می پردازیم.

عوامل تاثیرگذار بر مذاکرات

برخی از پارامترهایی که می تواند بر نتیجه مذاکرات تاثیر جدی بگذارد عبارتند از:

۱ .وضعیت اقتصادی داخل ایران: هر چه وضعیت اقتصادی داخل ایران ضعیف تر شود کف خواسته های واشنگتن افزایش خواهد یافت و سقف درخواستی که جمهوری اسلامی می تواند داشته باشد کمتر می شود. تا جایی که ممکن است ضعیفتر شدن اقتصاد داخلی حتی گزینه مذاکرات را بلا موضوع کند و اولویت را به گزینه تغییر رژیم بدهد. چهار پارامتر اصلی که تعیین کننده وضعیت اقتصادی داخلی در شرایط پیشرو هستند عبارتند از:

i .وضعیت ناترازی انرژی: ناترازی های حوزه انرژی این پیام را مخابره می کند که ادامه وضع فعلی برای ایران غیر ممکن است و گذر زمان تنها به ضرر ایران خواهد بود. همچنین ناترازیهای انرژی باعث کاهش حداقل ده میلیارد دلاری تراز تجاری کشور، افزایش کسری بودجه به میزان حداقل پنج درصد تولید ناخالص داخلی، آسیب جدی به زنجیره تولید و در نتیجه افزایش تورم و افزایش نارضایتی عمومی از حکومت شده. یافتن راهکار حداقلی که بتواند بدون ایجاد آشوب اجتماعی منجر با کاهش مصرف حداقل ۱۰ الی ۱۵ درصدی مصرف حاملهای انرژی و رفع قطعی های برق و گاز صنعت و خانوار شود حتما نقش مستقیمی در موفقیت مذاکرات خواهد داشت.

ii .میزان صادرات (شامل حاملهای انرژی و پتروشیمی و فولاد): با توجه به ناترازی انرژی و نظام رانتی ارزی موجود، به نظر می رسد که اقتصاد کشور در صورت کاهش صادرات به کمتر از یک میلیون بشکه در روز با اختلالات جدی مواجه شود. به عبارت دیگر، احتمالا دولت ترامپ نیازی به صفر رساندن صادرات ایران برای وادار کردن کشور به امتیازدهی نخواهد داشت؛ حتی کاهش چند صد هزار بشکهای صادرات نفت نیز می تواند تأثیر چشمگیری بر معیشت مردم داشته باشد. توان ایران در حفظ سطحی از صادرات نفت و محصولات پتروشیمی در زمان مذاکرات، به احتمال زیاد یکی از مهمترین عوامل تعیین کننده نتایج مذاکرات خواهد بود.

iii .اصلاحات حوزه ارز: متاسفانه نظام چند نرخی ارزی و شبکه دور زدن تحریم ها در طی سالیان گذشته باعث شکل گیری یکی از بزرگترین مافیاهای اقتصادی کشور در سال های پس از انقلاب شده که این شبکه از طرفی ایجاد موانع برای کاهش تحریمها می کند و از طرف دیگر هزینه مبادلات مالی برای کشور را به شدت افزایش داده. برخی اصلاحات در این زمینه حتی در کوتاه مدت می تواند آثار مثبتی داشته باشد.

iv .افق پیش روی اقتصاد ایران: شاید در کوتاهمدت، اصلیترین عامل تعیین کننده وضعیت اقتصادی، افق پیشروی فعالان اقتصادی باشد. اگر عاملان اقتصادی سیگنال هایی مبنی بر ماندگاری تحریمها و بی برنامگی نظام برای رفع آنها در سالهای آینده را از مسئولان داخلی و خارجی دریافت کنند، همین عامل انتظارات می تواند موجب تشدید بحران اقتصادی شده و در نتیجه، موقعیت ایران را در هرگونه مذاکره احتمالی تضعیف کند.

در نتیجه شانس موفقیت مذاکرات احتمالی اتخاذ سیاست هماهنگ بین پیشبرد مذاکرات و کاهش ناترازیهای انرژی، برخی اصلاحات حداقلی حوزه ارز، تضمین حداقلی از صادرات و داشتن برنامه قابل باور برای کاهش تحریم ها در افق حداکثر یکساله است.

۲ .وضعیت اجتماعی داخل ایران:

همانگونه که در دی ۱۳۹۶ ، آبان ۹۸ و نیمه دوم ۱۴۰۱ مشاهده شد، شکاف های اجتماعی و تشدید آن نقش مستقیمی در امکان موفقیت هر گونه توافق احتمالی خواهد داشت. البته پر واضح است که اهمیت افزایش سرمایه اجتماعی و یافتن راهکارهای زندگی مسالمت آمیز بین اقشار مختلف جامعه با تمام تنوع های آن و استفاده از ظرفیت تک تک ایران دوستان برای آبادانی کشور اهمیتی بسیار فراتر از بحث مذاکرات دارد و شرط لازم توسعه پایدار کشور است .

۳ .نحوه هزینه کرد منابع ارزی حاصل از کاهش تحریم ها:

عامل کلیدی دیگر در موفقیت مذاکرات، ایجاد سازوکاری قابل راستی آزمایی برای نحوه هزینه کرد منابع حاصل از کاهش تحریمها است. همواره یکی از دغدغه های آمریکا، اروپا و سایر بازیگران منطقه ای این بوده که افزایش درآمدهای ارزی ایران به تأمین مالی سیاست های منطقه ای اختصاص یابد.

شرایط حاضر به دلیل سقوط اسد در سوریه عملا امکان هزینه کرد مثل گذشته را گرفته. از آن مهمتر نزدیک به دو دهه است که بسیاری از سرمایه گذاریهای کلیدی در ایران به تعویق افتاده است. به طور مثال تنها حوزه بالادست نفت و گاز به راحتی قابلیت جذب بیش از ۲۰۰ میلیارد دلار سرمایه گذاری را در طی ۵ سال پیشرو دارد. حوزه بهینه سازی انرژی نیز نیاز مبرم به جذب حداقل ۱۰۰ میلیارد دلار سرمایه گذاری در پنج سال پیشرو دارد. حوزه های توسعه بنادر، توریسم، کشاورزی و مخابرات نیز نیازمند سرمایه گذاریهای مشابهی هستند. در نتیجه به نظر می رسد که در صورت اتخاذ ابتکار عمل صحیح از جانب ایران ایجاد سازوکاری که درآمدهای ارزی کشور صرف توسعه و سرمایه گذاری در خود ایران بشود نسبتا مشخص باشد. یکی از ایده های اصلی در این زمینه مشارکت دادن طرف های مذاکره در برنامههای سرمایه گذاری در بالادست نفت و گاز ایران است. راهکار مکمل دیگر ایجاد کریدور مالی سبز برای سرمایه گذاری در حوزهی بهینه سازی انرژی است.

۴ .سازگاری زمانی مذاکرات:

مذاکرات تنها در صورت منجر به کاهش پایدار تحریمها خواهد شد که سازگار زمانی داشته باشند. سازگار زمانی مذاکرات خودش تابع حداقل دو عامل اصلی است: سازگاری زمانی تعهدات هسته ای و توان ترسیم افق پیشروی پس از مذاکرات

سازگاری زمانی تعهدات هسته ای: بر قراری تناسب بین کاهش مرحله به مرحله تحریم ها و افزایش فاصله ایران از امکان ساخت سلاح هسته ای و نوشتن یک برنامهی کمی گام به گام در این زمینه نقش مهمی در سازگاری زمانی مذاکرات خواهد داشت. در هر صورت نمی توان این واقعیت را نادیده گرفت که بدون وجود روابط بلندمدت اقتصادی، انگیزه آمریکا برای کاهش تحریمهای اقتصادی پس از افزایش فاصله ایران از توان ساخت بمب هسته ای به شدت کاهش می یابد. اما از طرف دیگر بیش از یک دهه تحریم ها موجب شده که اقتصاد ایران حتی در صورت کاهش تحریم ها هم آماده ورود یکباره به اقتصاد جهانی نباشد و در نتیجه ایجاد انگیزه های اقتصادی برای تداوم کاهش تحریم ها نیازمند زمان است.

توان ترسیم افق پیش رو پس از مذاکرات: در نهایت این توان ایران برای ترسیم یک افق قابل باور در خارج و داخل برای روزهای پس از کاهش تحریم ها و مذاکره بر مسائل ایجابی بین دو کشور است که نقش اصلی را در کاهش پایدار تحریم ها ایفا خواهد کرد. برخی از این مسائل ایجابی عبارتند از سرمایه گذاری های مشترک در ایران، تعامل در توسعه اقتصادی عراق و سیاست کاهش تنش در منطقه خاورمیانه است.

همانگونه که عنوان شد، فقط با فهم همزمان هر سه امتیاز استراتژیک ایران در حوزهی منابع هیدروکربن، نیروی انسانی متخصص در داخل و خارج و موقعیت ژئوپلتیک خاص در اتصال روسیه و آسیای میانه به اقیانوس هند و در اولویت بعدی اتصال شرق به غرب است که می توان فضایی را ترسیم کرد که بازیگران بزرگ جهانی و منطقه ای تمایل به ادامه مسیر جدید را داشته باشند. در غیر این صورت مثلا اگر تنها نتیجه اصلی کاهش تحریم ها صادرات بیشتر نفت و منابع هیدروکربنی باشد، روسیه و عربستان متضررین آن خواهند بود و بسته به خریداران آتی نفت و سهم چین از آن ممکن است ادامه آن برای آمریکا هم مطلوب نباشد.

عدم اتخاذ سیاست های ایجابی برای آینده ایران و منطقه از طرفی منجر به ضعیف شدن روزافزون ایران و کشورهای نزدیک به آن در منطقه می شود و از طرف دیگر میدان تصمیم را به رقبای منطقه ای ایران می سپارد.

جمع بندی و نتیجه گیری

در بخش نخست این نوشتار، به بررسی اولویتهای دولت ترامپ و واکنش های احتمالی چین پرداختیم. در این قسمت تاکید شد که کاهش کسری بودجه فزاینده دولت، مقابله با چین و به صفر رساندن ریسک حمله هسته ای به آمریکا و متحدانش سه اهداف اصلی دولت ترامپ است که بسیاری از سیاست های دیگر دولت ترامپ را زیرمجموعه آن می توان تحلیل کرد. سپس، به نقاط آسیب پذیری چین پرداخته شد و گفته شد که وابستگی شدید این کشور به واردات نفت و محصولات غذایی، همراه با آسیب پذیری آن در تنگه های مالاکا و هرمز، از چالش های اساسی آن محسوب می شود. در نتیجه در کوتاه مدت اولویت اصلی چین جلوگیری از هرگونه درگیری که اقتصاد آن را تهدید کند، به ویژه در دو نقطه کلیدی هرمز و مالاکاست. در نتیجه اگر تحریم های نفتی آمریکا به تشدید بازرسی کشتی ها در تنگه مالاکا منجر شود، چین یا خرید نفت خود را از ایران به حداقل می رساند یا تلاش خواهد کرد جمهوری اسلامی ایران را متقاعد به توافق با آمریکا کند تا از تمرین و آماده سازی واشنگتن برای اعمال محدودیت های دریایی جلوگیری کند. همچنین، اشاره شد که جنگ اوکراین و رشد اقتصاد هند باعث افزایش تقاضای اروپا و هند برای تامین کنندگان جدید نفت و گاز شده است. اما این مشتریان بالقوه نفت ایران نیز تحت تاثیر سیاست های تحریمی واشنگتن قرار دارند، بنابراین مذاکره با آنها نمی تواند جایگزین حل معضل تحریم های آمریکا شود.

در بخش دوم این نوشتار، مزیت های رقابتی ایران در عرصه بین المللی مورد بررسی قرار گرفت. در این بخش مطرح شد که تنها با در نظر گرفتن همزمان سه مزیت اصلی یعنی منابع عظیم هیدروکربنی، نیروی انسانی متخصص در داخل و خارج از کشور، و موقعیت ژئوپولیتیک حساس ایران، می توان به تدوین برنامهای متوازن، زمان مند و پایدار برای کاهش تحریم ها و حرکت به سوی توسعه پایدار دست یافت. نادیده گرفتن منابع عظیم هیدروکربنی، ایران را در سال های پیشرو از یکی از مهمترین منابع درآمدهای ارزیاش محروم خواهد کرد. بااینحال، رشد صرفاً مبتنی بر منابع طبیعی، موقتی بوده و در میانمدت، با همراهی نکردن روسیه، کشورهای منطقه و حتی آمریکا در بازگشت ایران به اقتصاد جهانی مواجه می شود. در میان مدت، این نیروی انسانی متخصص در داخل و خارج کشور است که می تواند نقشی کلیدی در توسعه پایدار و ایجاد توازن قدرت میان مردم و حکومت ایفا کند. همچنین، بهره برداری درست از موقعیت ژئوپولیتیک ایران می تواند به ابزاری موثر برای جلب همراهی روسیه و دیگر صادرکنندگان نفت منطقه در مسیر توسعه کشور بدل شود. در کنار در نظر گرفتن نقش ایران به عنوان حلقه اتصال میان روسیه، آسیای میانه، هند و جنوب شرق آسیا، سرمایه گذاری های مشترک شرکت های آمریکایی-هندی، آمریکایی-اروپایی و چینی در توسعه صنعت نفت و گاز ایران نیز می تواند زمینه ساز حمایت قطب های اقتصادی جهان از مسیر توسعه ایران باشد. همچنین در این بخش به نقش تمدن هفت هزارساله ایران در تسهیل بازسازی سرمایه اجتماعی در داخل و وجهه بین المللی در خارج اشاره شد.

در پایان بخش دوم هم به برخی فرصتهای همکاری مشترک میان ایران و سایر کشورهای منطقه پرداخته شد.

در قسمت سوم، بر موضوع پرونده هسته ای ایران تمرکز شد. در این بخش بیان شد که حتی در صورت آغاز مذاکرات با واشنگتن، موفقیت این مذاکرات تابع وضعیت اقتصادی و اجتماعی داخلی، داشتن برنامه توسعه ای مشخص برای کشور و توان ترسیم افقی جدید برای نقش ایران در توسعه خودش و منطقه در دوران پس از تحریم و در نهایت سازگاری زمانی مذاکرات است. همانگونه که تجربه های مذاکرات علنی و محرمانه قبلی نشان داده، شرایط ناپایدار اقتصادی یا اجتماعی داخلی امکان هرگونه توافق را به شدت کاهش می دهد.

در نتیجه در بعد اقتصادی انجام برخی اصلاحات حداقلی در حوزه انرژی و ارز در اسرع وقت اجتناب ناپذیر است. همچنین توافق بر سر سازوکاری رسمی برای نحوه هزینه کرد درآمدهای ارزی حاصل از رفع تحریم ها برای سرمایه گذاری -به خصوص در بالادست نفت و گاز و بهینه سازی مصرف انرژی- و تعریف پروژههای توسعه ای مشترک در منطقه نقش مهمی در پیشبرد مذاکرات خواهد داشت.

در نهایت سازگاری زمانی مذاکرات نیازمند برنامه مرحله به مرحله و زمانمند برای افزایش تعهدات هسته ای ایران و کاهش تحریم ها و افزایش سرمایه گذاری ها در ایران است. در بلندمدت انگیزه های اقتصادی نقش مهمی در کاهش پایدار تحریم ها خواهند داشت. اما بیش از یک دهه تحریم ها موجب شده که اقتصاد ایران حتی در صورت کاهش تحریم ها هم آماده ورود یکباره به اقتصاد جهانی نباشد و در نتیجه ایجاد انگیزه های اقتصادی برای تداوم کاهش تحریمها فرآیندی زمانبر خواهد بود.

امیر کرمانی

فروردین ۱۴۰۴

پایان/

۳۰ فروردین ۱۴۰۴ - ۲۰:۰۰
کد خبر: 32294

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 1 + 10 =